بازیگوش مامان
بهارقشنگم دختر همیشه خندون من.... روزها ازپس هم میگذره و کوچولوی من روز ب روز بزرگتر و خانم تر میشه. این روزها ک ماشالله راحت چهاردست و پا میری دیگه ههرجا من میرم میبینم کوچولو کوچولو داری میای دنبالم و وقتی بهم میرسی و یا منو میبینی نگام میکنی و میخندی.. ازون خنده های مادر کش.......د هرجا برم میای... اتاق ها ، آشپزخونه، حموم، حیاط... خلاصه دوست داری همه جا رو کشف کنی... تو آشپزخونه میای سیبزمینی پیازهارو میخوابخوری ک من نمیذارم... و کلا وقتی بیداری نمیذاری من کار کنم و همش باید مواظبت باشم چون تازگیا از وسایلی مثل مبل یا بالشت میگیری و رو زانو وایمیستی و میترسم بیفتی... چون یکی دوبار آروم افتادی و من خیلی ناراحت شدم شدم ک مواظبت نبودم...
نویسنده :
مامان بهار
8:03